بازیگرتنها
هرچی بازیگریت بهتر باشه تنهائیت هم بیشتره
بیا لختی تامل کن,سرشک دیده زارم چرا ازمن ربودی تو,مجال دیدن مشوق و دلدار که امشب یار بیمارم به سر عزم سفر دارد غم واندوه جانگاه از زمین و عرش می بارید چرا راه تماشا را گرفتی از من غمگین توای اب سیه برگرد نبار امشب غبار تو برو چهره مشوق من صد لک اندازد اگر یک بار دیگر من نبینم چهره اورا درخت غم به جانم ریشه میسازد نگاری را که عمری در دلش بودم همان مشوقه ای را که,دل زارم تمنا میکند هردم زدستم میرود افسوس و دیگر برنمیگردد خدایا بنگراین بیتابی دل را بخود میپیچد و از هجر می نالد وتو ای یار دیرینم,بیا سیلاب اشکم را نگر,غم را تما شا کن مرا دریاب واز پیشم مرو دردم مداواکن که یک دل دارم و از هجر تو بیمار می گردد خریداری نباشد این دل دیوانه ی من را دلم چون کهن کالایی دراین بازار میگردد مگر من بی وفابودم که بامن این چنین کردی چرا بگذاشتی چشمم بریزد اشک بیماری چرا ای عاشق درد آشنایت را دل آزار و غمین کردی... نظرات شما عزیزان:
|
آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |